در دلم بود که بی تو نباشم هرگز
نمی دانم این همدردی از نوع زمین است یا ماورا
اما هرچه باشد دلم را به دل تو بسته است
و وقتی غمگینی سنگینی غمت دلم را بی تاب می کند
چه نسبتی دارم با تو و دلت
چه چیزی مرا به تو متصل کرده؟
کاش معمایم پاسخی داشت.
تند رفت
کودکی هایم
با آن دوچرخه قراضه اش
کاش همیشه پنچر می ماند
***
کاش در کودکی
می ماندم
تا به جای دلم
سر زانویم زخم می شد
یلدایم بدون تو است
بدون لبخندهایت
بدون نامم که از لبهای تو عبور کند و در گوش جانم بنشیند
نار انار از شعله های قلب من است
از آتش درونم در فاصله نا خواسته بینمان
تو خوش و سرمست می خندی و
انار می خوری و
قاچ هندوانه تعارف میکنی و
من در فرسنگها فاصله لبانم از تشنگی ترک برداشته
شعله از درونم زبانه می کشد و
گونه های رنگ بریده ام را به رنگ سیب سرخ در می آورد
و
تو نیستی
مثل همه یلداها
کاش می شد ثانیه ها را محکوم به توقف کرد
تا یلدا به انتها نرسد
ومن در آتش فراقت بسوزم و
ذره ذره تمام شوم
شاید این چند ثانیه آخرین رنج های ناگفته ام را به انتها برساند
کسی سراغ دلم را نمی گیرد
آسمان دلم ابری است
نمی بارد
من میان کویر جا مانده ام
کاروان در راه است
خواب دیده ام
خواب عزیز مصر
وقتی خسته ای و راهی برای رفع خستگی ات نیست
وقتی دلتنگی و در یک اتاق محبوسی
وقتی حرف هایت بغض شده اند و تو اجازه گریستن نداری
وقتی لبخند می زنی و هیچ کس نمی داند گریه امانت را بریده
وقتی از تو راهی برای حل مشکل می خواهند و تو راهی برای حل مشکل ات نداری
وقتی ...
آی خدا چه کنم با یان بی وقتی ها و ...
رهایم کن
در این قفس را باز کن و بگذار بالهایم پرواز را نجوا کنند..
دلم اوج می خواهد...
حرفهایم زیاد نیست
فقط یک حرف است
قدری تحمل کن
کمی بیشتر بمان
حرف من هنوز تمام نشده
تو را برای این روزها کنار گذاشته ام
برای همین روزها
روزهایی که هیچ کس نیست
مثل همیشه
مثل هر روز
تو را برای هر روزم کنار گذاشته ام